هاني جونهاني جون، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

شازده كوچولوهاي خاله

ماجراي ديشب

1390/4/1 15:03
نویسنده : خاله نرجس
653 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوبين؟

من كه خيلي خوبم.جاتون خالي ديشب رفتيم پارك ملت يه تجديد قوايي كرديم و خستگي امتحانات رو گرفتيم.

اول از همه سورتمه سوار شديم.هر چند اصلا ترسناك نبود ولي كلي توش جيغ زديم

بعد سوار ترن هوايي شديم.اونا كه پارك ملت مشهد رفتن مي دونن آدم وقتي سوار ترن ميشه دوست داره زودتر بياد پايين مخصوصا تو اين شيب هاي تندش كه آدم پرت ميشه بالا!وقتي اومديم پايين مسئولش يه عكس ازمون شكار كرده بود.من در حال جيغ زدن،زينب تو بغل من،بابام هم كلا موهاش رو باد برده بود!

بعدش كوانتوم سوار شديم.خداييش ترسناك ترين وسيلش همينه.آخه آدم رو برمي گردونه و آدم احساس مي كنه داره ميره تو زمين!اونجا هم ازمون عكس شكار كرده بودن ولي من چشام بسته بود و جيغ مي زدم!

بعد واسه اينكه حالمون يكم خوب بشه رفتيم و سوار تاب گردونش شديم.مثل هميشه شلوغ نبود.آخه هر دفعه كه مي ريم حداقل نيم ساعت بايد تو صفش باشيم ولي ديشب يه ده دقيقه اي بيشتر طول نكشيد تا سوارش شديم.

بعد هم رفتيم بشقاب پرنده سوار شديم.اون هم يه چيزي شبيه سورتمه بود و خيلي ترس نداشت.

تازه مي خواستم دوباره ترن سوار!شم كه همه برق هاي پارك رو خاموش كردن و پرتمون كردن بيرون!

مامانم اينا يه جايي فرش انداخته بودن و از هواي پارك نهايت استفاده رو مي كردن.ما مي خواستيم بريم پيششون و شام بخوريم ولي از اونجايي كه همه راه هاي پارك شبيه به همه راه رو گم كرديم و دردسرمون شروع شد!دوباره برگشتيم سر جاي اولمون و دوباره!تا بالاخره پيداشون كرديم و شام ساندويچ ميكرها و الويه من رو خورديم!

خلاصه كه جاتون حسابي خالي بود!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

arezoo
2 تیر 90 15:20
ما رو هم مي بردين يكم با هم جيغ مي زديم خودمون رو تخليه مي كرديم!
سارا
2 تیر 90 16:35
سلاااام عزیزم ایشالله که همیشه خوش باشید من آپ هستم بوووس